عزیزم دلم مدتی مامان بی حوصله و تنبل شده حوصله نوشتن رو ندارم.ارشد فراگیر شرکت کردم چند تا کتاب هم خریدم ولی وقت نمیشه بخونم خیلی هم سختن همه چی فراموشم شده شاید هم برم سرکار که هنوز مشخص نیست ولی همش استرس دارم که به هیچ کاری نمیرسم.شب برنامه ریزی میکنم ولی باز اکثر روزامون تکراریه.البته یکی از مشگلاتم همکاری نکردن بابایی البته روزهای خوب هم زیاد داشتیم 14/7 با مامان جون و آقاجون رفتیم خونه یکی از فامیلا که مرغ و جوجه داشتن و انقدر صفا کردی که اصلا دوستنداشتی بریم داخل خونه میخواستی همش پیش مرغ و جوجه ها باشی که چون میگرفتیشون( بدون ترس ) مامان بزرگشون ناراحت شد و ترسید خفشون کنی ...